پدر و مادر

پیش درآمد: 

چند روز قبل رفته بودم سراغ وسایل و کتاب های قدیمی، چشمم به دفتری افتاد که متعلق به ۱۹ سال قبل بود. دفتر انشای من در دوره ی راهنمائی ... اون موقع سیزده ساله بودم. به بیشتر نوشته هام کلی خندیدم و اما به بعضی از اونا ... 

یکی از انشاهام رو انتخاب کردم و براتون گذاشتم. اشکالاتش رو رفع نکردم و ترجیح دادم به همون شکل اینجا بنویسم. در انتها هم مطلبی از یک کتاب گذاشتم که بی ربط با موضوع انشا نبود، این مطلب رو امروز خوندم! 

«‌ روزهای عمر ما تبدیل به هفته و هفته تبدیل به ماه و ماه مبدل به سال می گردد. سالها به سرعت برق به دنبال هم می گذرند و ما از دوران خوش کودکی وارد مراحل پر شور جوانی می شویم. آیا تا کنون حتی برای یک مدت کوتاه به آن پدران و مادران روحانی که از هیچگونه کمک مادی و معنوی در مورد ما خودداری نکرده اند فکر کرده ایم؟ آیا می دانیم که این موجودات عزیز و فداکار چه بسا اوقات از ضروری ترین مایحتاج خود صرف نظر کرده، به خود فشار آورده اند تا به ما بد نگذرد و خوش بگذرانیم؟ میدانیم که هنگامی که ما در خواب خوش بوده ایم، اینان بالای سر ما نشسته و مراقبت کرده اند که از گرما و سرما یا از ناملایمات زندگی در امان بمانیم و راحت باشیم؟ آیا می دانیم شستشو و اتوی لباس و تهیه ی غذا و خوراک های گوناگون که سفره های ما را رنگین می کند با چه زحمت و ناراحتی توسط مادر عزیزمان انجام می گیرد؟ آیا از نظر و خاطرمان گذشته وقتی که ما مشغول تفریح و خنده هستیم و با دوستان خود گل می گوئیم و گل می شنویم پدرمان با تمام نیرویش با زندگی پنجه در افکنده و در تحت شرایط مشگل و طاقت فرسائی روز و شب برای راحتی ما می کوشد؟ 

وجود ما از هستی آنان است و می دانیم که برای تربیت کردن و درست بار آوردن ما عمر عزیز خود را تمام کرده و چه بسیاری از خواسته هایشان را زیر پا گذاشته اند. بله می دانیم! خیلی هم عالی اطلاع داریم که این دو وجود گرامی و بزرگ چه اندازه به گردن ما حق دارند و اگر تمام عمر هم کمر به خدمت شان بندیم حتی قادر نخواهیم بود از هزاران رنجی را که در راه ما برده اند جبران کنیم. اما آنان به قدری بزرگوارند که از ما چنین انتظار و توقعی ندارند جز احترام. کسانی در زندگی رستگار می شوند و به آرزوهای طلائی خود می رسند که پند پدر و مادر خود را بشنوند و طبق دستور آنان عمل کنند. وقتی که آنان عمر جوانی خود را در پای ما گذاشته و در راه پرورش ما از هیچگونه جد و جهدی کوتاهی نکرده اند آیا ناجوانمردی نیست که تمایلات آنان را نادیده گرفته و طبق دلخواهشان رفتار نکنیم؟ آیا ما نباید در روزگار پیری پدر و مادر خود عصای پیری آنان بشویم؟! ».  ۱/۸/۱۳۶۸  

بعد از پرستش خداوند احسان به پدر و مادر ( از فخر الدین رازی) 

بعد از وجوب عبادت پروردگار، نیکی به پدر و مادر ذکر شده است. این مطلب چند دلیل دارد: اول: نعمتهای پروردگار بالاترین نعمت ها بر بنده است و بعد از پروردگار عالم پدر و مادر که ریشه و سبب وجود فرزند هستند نعمتهای برتر عالم می باشند، پس شکر اولین نعمت که خداوند است واجب است و بعد از آن شکر نعمت های برتر عالم یعنی پدر و مادر واجب می شود. پدر و مادر هم ریشه و سبب وجود فرزند و هم تربیت کننده ی او هستند و افراد دیگر تنها در تربیت فرزند دخیل هستند نه در وجود، پس ثابت است که بعد از خداوند شکرگزاری نسبت به پدر و مادر بالاترین شکرهاست. 

دوم: خداوند مؤثر حقیقی در وجود انسان است و پدر و مادر مؤثر وجود او در ظاهر( طبیعت)، پس آنجا که نام مؤثر حقیقی ذکر شده است بعد از آن مؤثر ظاهری را ذکر نموده. 

سوم: خداوند در مقابل نعمت های خود از بنده چیزی نمی خواهد و پدر و مادر نیز در مقابل نعمت خود از فرزند چیزی طلب نمی کنند( نه طلب مالی و نه طلب ثوابی) حتی پدر و مادر در غیر مسلمان و غیر متعهد به روز قیامت نیز به طفل خود مهربانی می کنند و او را بزرگ می کنند، لذا این نعمت آن ها شبیه نعمت خداوند است. 

چهارم:خداوند نعمت خود را از بنده اش دریغ نمی دارد اگر چه بنده بدترین گناهان را انجام داده باشد. همچنین است حال پدر ومادر که نعمت و فداکاری خود را دریغ نمی دارند از فرزند خود اگر چه به آنها بد کرده باشد. 

پنجم: پدر مهربان در مال فرزند تصرف می کند تا سود بیشتری عاید فرزندش بشود و از ضایع شدن مال او جلوگیری می کند، خداوند نیز در اعمال عبادی بنده ی خود تصرف و آن را از آفات دور می سازد و زیادتر می کند و اعمال فانی او را جاودانی می سازد. زیرا خود فرموده است: مثل کسانی که در راه خدا انفاق می کنند مانند دانه ی گندمی است که ۷ خوشه از آن می روید و در هر خوشه صد دانه گندم وجود دارد. 

ششم: نعمت وجود خداوند بالاتر از نعمت والدین است و با دلیل و برهان ثابت و معلوم است، اگر چه ضرورتا (طبیعت) نعمت والدین معلوم و مشهود است. در این مورد رجحان با نعمت پروردگار از جهت عقلی و از جهت ضرورت نعمت وجود پدر و مادر حالت تعادلی به وجود می آورد ناچار نعمت والدین پس از نعمت خدا ذکر شده است. 

منبع: گوهری؛ اسماعیل، ارزش پدر و مادر در قرآن و روایات 

 

نظرات 9 + ارسال نظر
راحله چهارشنبه 1 آبان 1387 ساعت 01:16 ق.ظ http://raheleh-p.blogfa.com

سلام سحر جان
چه انشای قشنگی گفته بودی معلومه از همون موقع تو خط نویسندگی بودی.
خوشبحال مامان بابات ،دختر قدر شناسی دارن،اون موقع که اینجوری فکر میکردی حالا که فکرت پخته تر شده چطوری فکر میکنی!
امید وارم همیشه موفق باشی.

مهتاب چهارشنبه 1 آبان 1387 ساعت 05:47 ب.ظ http://najvayehshabaneh.blogsky.com

زبس در دل گل یادت شکوفاست
گرفته بوی گل پیراهن من...

سلام عصر بخیر امیدوارم هر جایی که هستین سلامتی یارتون باشه . خبری ازتون نشد دوست عزیز ؟

این پستتون واقعا زیبا بود بخصوص اینکه در مورد دو نازنین زندگی یعنی پدر و مادر بود.زمانی که شما این مطلب ارزشمند رو نوشتین بنده حدودا دوسال داشتم . من هم همیشه این مشغله ی فکری رو دارم یعنی همیشه از خدا فقط طول عمر و سلامتی این دو عزیز رو خواستم که الحمدلله خدا هم اجابت کرده...بگذریم

دوست عزیز نکنه ما رو فراموش کنیدا. خودتون گفته بودین پیشم میاین پس چی شد ؟اگه بیاین من خیلی خوشحال میشم .شما دوست ندارین مهتاب خوشحال بشه؟؟/

روی مطالب زیباتون بوسه میزنم وشما رو به خدای یکتا میسپارم

اآرزوی سلامتی برای شما بزرگوار همچنین آرزوی سلامتی برای پدر و مادر گلتان

در پناه ایزد یکتا

التماس دعا .یاعلی و خدانگهدار

آدم برفی چهارشنبه 1 آبان 1387 ساعت 07:22 ب.ظ http://mahfele-khial.blogsky.com

سلام خانمی
تو همیشه محشر می نویسی گل من .... اگه خوبیت و می گم حقیقته ..... به روزم ... خوشحال می شم بیای مهربون

علامت سئوال شنبه 4 آبان 1387 ساعت 12:52 ب.ظ http://dejbanpelastiky.blogfa.com

اول سلام دوم اینکه انشای خیلی قشنگی بود تحت تاثیر قرار گرفتم الان که برم پیشم مامان و بابام حتما دستهای مادرم و صورت پدرم رو میبوسم راستی شما الان بچه دارید؟ وااای که چه حسی داره این آگاهی و خوندن این انشاء‌وقتی که خود آدم بچه داره!!!
بعدش اینکه اصلا به خاطر مطلبی که توی وبلاگ شمس پرنده نوشته بودید اومدم اینجا گفته بودید "...هر کدوم به نوعی داریم به جامعه و وجود خودمون صدمه می زنیم و همیشه هم فکر می کنیم بی تقصیریم!!!!!! ..."
به نظر من هر عضو جامعه به تنهایی نمیتونه کاری بکنه. شاید چیزی هست به نام روح جامعه یا روح زندگی اجتماعی!!! توی جامعه ما اون روح بیمار و فاسد شده از دست تک تک افراد هم کاری بر نمیاد جای بحث بسیاره اما اگر به روح جامعه و جماعت فکر کنیم اونوقت شاید کمی .... نمیدونم شما بهتر میدونید

سلام
ممنونم از حضور و لطفتون.خوشحالم که تحت تاثیر قرار گرفتید!
گفته بودید به خاطر مطلبی که در وبلاگ شمس پرنده نوشته بودم اینجا اومدید. انتقاد سنجیده ای از مطلبم داشتید و من هم تا حدی با شما موافقم. نوشتن اون مطلب کمی احساسی و تند بود! از لحن کلامم راضی نیستم و از جناب سلطانی هم به خاطر این سبک نامناسب گفتار ،عذر خواهی کردم.
و اما پاسخ به انتقاد شما:
به نظر شما روح جامعه و یا روح زندگی اجتماعی چطور بیمار میشه و فاسد؟! فکر نمی کنید تک تک اعضای جامعه سهم بسیار بزرگی در ایفای این نقش دارن (فساد یا سلامت جامعه)! به نظر من این نظر ( نادیده گرفتن نقش افراد) می تونه توهینی به افراد جامعه باشه! توهینی غیر عمد و ناآگاهانه!! کمرنگ و یا بی رنگ کردن نقش اعضای جامعه کار درستی نیست.
شاید این نگاه ، به نوعی فرار از مسئولیت باشه. هر شخصی باید در تلاش باشه برای خودسازی و همچنین رفع مشکلات جامعه ، باید! این یک وظیفه است. هر چند کم، اما صادقانه و بی دریغ در سلامت جامعه کوشیدن، بهتر از نشستن ، نگاه کردن و آه کشیدنه. چرا باید منتظر اقدامات دولتمردان باشیم؟! اقدامات و اصلاحاتی که ممکنه هیچوقت صورت نگیره. البته منکر نقش مدیریت صحیح نیستم. چقدر خوب بود اگر جامعه از بالا درست هدایت میشد. اما حالا که ...
بگذریم! هر چند بحث طولانی شد اما بد نیست در پایان مثالی بزنم.
بدن انسان رو به عنوان یک سیستم پیچیده با جامعه انسانی مقایسه میکنم. سلول های بدن به منزله ی اعضای جامعه!می دونیم که سلول های ما هر چند روز یک بار می میرن و سلول های جدید جایگزین اونها میشن .. اگر در این جابه جایی کوچکترین خطائی رخ بده و سلول در جائی غیر از جای خودش رشد و نمو کنه باعث ایجاد تومور و بیماری هایی وحشتناک و غیر قابل درمان مثل سرطان میشه .
نتیجه: پیامد یک اشتباه سلولی منجر به مرگ و نابودی کل سیستم شد! پس چطور می تونیم نقش افراد ( منفی یا مثبت) در جامعه ی انسانی رو بی اعتبار کنیم؟!
ما می تونیم موثر باشیم ، باورش سخت نیست!
.........
در نهایت براتون آرزوی موفقیت دارم و از توجهتون سپاسگزارم.

محسن یکشنبه 5 آبان 1387 ساعت 07:48 ق.ظ http://graphicpars.blogfa.com/

سلام
نوشته جالبی بود که پس از ۱۹ سال دوباره خوانده شد.
وبلاگ جالبی دارید.هر روز بهش سر میزنم.
من هم روزانه به روزرسانی میشم.

محسن دوشنبه 6 آبان 1387 ساعت 01:16 ب.ظ http://graphicpars.blogfa.com/://

سلام
منتظر به روز رسانی وبلاگ شما ............

مریم دوشنبه 6 آبان 1387 ساعت 06:26 ب.ظ

امید
که تا داریم قدر بدانیم..

محسن سه‌شنبه 7 آبان 1387 ساعت 10:21 ق.ظ http://graphicpars.blogfa.com/

سلام
وقت به روزرسانی وبلاگ آمده یاران مژده باد

یک نامحرم یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 12:52 ق.ظ http://iman255.ir

خوشکلم هستی حداقل عکستا می زاشتی تماشا کنیم عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد