روزی دیگر ...

 

 

نور، در بلندای پیشانی سپید طلوع! می درخشد! و قصه ی روزی دیگر را آغاز می کند! روزی که عشق، در میان پرهای لطیف و رنگین احساسش، سکوت را برای سحرگاه زمزمه کرد! و ستاره ها، آرام! سر بر بالین آسمان خوابیدند! روزی دیگر ... در ابتدای یک ماه! ماهی شگفت و مبارک!! 

 

نظرات 8 + ارسال نظر
آهنگر یکشنبه 1 شهریور 1388 ساعت 12:49 ق.ظ http://sabtegonah.blogfa.com

سلام
ماه مبارک رمضان رو تبریک میگم
انشالله که خدا تو این ماه ظهور آقا امام زمان رو برقرار کنه
یا علی
اللهم عجل ولیک الفرج

مریم یکشنبه 1 شهریور 1388 ساعت 09:15 ب.ظ


روزی دیگر و شروع ماهی عزیز در پیشگاه خداوند ...
آنقدر عزیز که تا هفت آسمانی به مبارکی این ماه نوبارانی است ...

وای که چه ماهی است این ماه ، عظیم ، باشکوه و سرشار از زیبایی های تام .

سلام به دوست نازنینم ؛ سحر خانوم :)
دیر نیست ؛ زود هم نیست ؛ اما رسیدن این ماه زیبای خدا مبارک ...

سلام دوست عزیز ..
ممنون از لطفت!
ماه پر خیر و برکتی برات آرزو دارم.

سینا دوشنبه 2 شهریور 1388 ساعت 03:47 ق.ظ http://ermes3.blogsky.com

رمضان است و دلم لک زده تا کی رسی از راه ، عزیز !
عید من بسته به باز آمدن چهره ی ماهت دارد

محسن سه‌شنبه 3 شهریور 1388 ساعت 01:02 ب.ظ http://graphicpars.blogfa.com/

پرده را برداریم :
بگذاریم که احساس هوایی بخورد .
بگذاریم بلوغ /زیر هر بوته که می خواهد بیتوته کند.
بگذاریم غریزه پی بازی برود .
کفش ها را بکند /وبه دنبال فصول از سر گل ها بپرد.
بگذاریم که تنهایی آواز بخواند.
چیز بنویسد.
به خیابان برود.

مریم پنج‌شنبه 5 شهریور 1388 ساعت 06:47 ب.ظ

این شیدایی از تو نیامده بانو که با تشر ِ تو برود
تا پیام نگیری به تو بسته است

راحله جمعه 6 شهریور 1388 ساعت 08:08 ب.ظ http://www.raheleh-p.blogfa.com

سلام سحر خوبم
توفانهای با شکوهت مبارک است در این ماه و آن هیاهوی غریب را که من عاشق اینگونه هیاهوهایم.

سلام راحله ی عزیز
کار خودشه! هر از چند گاهی! تو دل همه ی ما، غوغا به پا می کنه! تا یادمون باشه کجائیم و داریم کجا می ریم...
دل بی توفان و بی هیاهو که دل نیست! (لبخند)

مریم سه‌شنبه 10 شهریور 1388 ساعت 12:29 ق.ظ

‍‍‍‍‍‍‍سلامی دوباره ،

از اینکه از خوبی من خوشحالی ممنونم و خوشحال و از این که خودت هم خوبی خوشحال ترخیلی ... ( لبخند )

اما در مورد روزه میدونم خیلی کوچیک تر از اونی ام که بخوام حرفی بزنم ! اما این میدونم که تو این ماه عزیز و پر برکتِ خداوند تنها روزه نیست که ما رو به خدا نزدیک میکنه و تنها روزه در این ماه عبادت نیست ! نماز ، قرآن ،‌و دعا خودشون بزرگ ترین عبادت هان ! که میدونم شما خودت استادی ! و اون قدر معنای عبادت رو درک میکنی( خیلی بیشتر از من ) که نیازی به این حرفهای من نیست ! ... خود من هم دکتر برام غدغن کرده بود روزه رو اما کیه که حرف گوش کنه ( لبخند )

از خدا خیلی خواستم ،‌بهترین ها رو خواستم هم برای شما و هم برای همه ی دوستام ، جات خالی یه زیارت کوچولو هم رفتیم ... راستی میتونم خواهش کنم هر وقت رفتی حرم مطهر و باصفای آقام امام رضا سلام من روو هم بهشون برسونی ؟! دلم خیلی هوای حرم باصفاش و کرده اما نمیدونم چرا نمی طلبه !!!

حالا یه سوال میشه بپرسم ؟ ! چون نمیتونم منتظر پاسخ بمونم میپرسم !

دلتنگی ها وهیاهویی که تو دلت به پا شده بود ! برطرف شد ؟ یعنی این جوری بگم اصل حالت خوبه ؟ بهتری ؟
و هنوز هم به شکوت میخواهی ادامه بدی ؟ میدونم دوست داری تنها باشی ! اما مریم دیگه !!!!! (لبخند )

شب خوب و خوش و آرامی رو برات آرزو میکنم
شب خوش ....

سلام

شما کوچیک نیستی دوست عزیز!
در مورد روزه و عبادت،حق با شماست، می پذیرم. شما هم بد نیست به حرف دکترت گوش کنی دختر خوب! (لبخند)
زیارت قبول. مثل همیشه لطف و خوبی و صفای وجودت منو دلگرم و شاد کرد. ممنون که به یادم بودی و بهترین ها رو خواستی. من هم سلام گرم شما رو به آقا خواهم رسوند ...

در مورد پرسیدن سوال هم آزادی دوست من! هر زمان و هر سوالی که خواستی بپرس. در حد امکان پاسخگو هستم.
اصل حالم خوبه مریم جان .. هر چند دلتنگی ها و هیاهوها برطرف نشده و نخواهد شد! اما شاکی نیستم!
حدست درست نیست عزیزم! دوس ندارم تنها باشم! (لبخند)
بعد در مورد خلوت و تنهایی از نگاه خودم، بیشتر برات می نویسم.

به خاطر لطف و احوالپرسی هات خوشحالم و سپاسگزار
شاد باشی

جو چهارشنبه 11 شهریور 1388 ساعت 04:42 ق.ظ

در سکوت شب


پنداشتم، سفرم پایان گرفته است،

به‌غایتِ مرزهای توانایی‌ام رسیده‌ام.

سد کرده است راه مرا،

دیواری از صخره‌های سخت.

تاب و توان خود از دست داده‌ام

و زمان، زمانِ فرورفتن

در سکوتِ شب است.



اما ببین، چه بی‌انتهاست خواهش تو در درون من.

و اگر واژه‌های کهنه بمیرند در تنم،

آهنگ‌های تازه بجوشند از دلم؛

و آنجا که امتدادِ راه‌ِ رفته،

گُم شود از دیدگان من،

باری چه باک، رخ می‌نماید،

گسترده و شگرف، افق تازه‌ای در برابرم

تاگور

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد