سرانجام
آه این سینه ی سوخته
هیبت این عقل خیالی را
از خاطرم خواهد برد!
و ذره ذره های وجود ناچیزم
در سایه های آتشین عشقش
خواهد سوخت!
.
ای سینه در حرارت سوزان خود بسوزدیگر سراغ شعله آتش زمن مگیرخواستم شعله شوم سرکشی کنممرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیرازابراز لطفتان سپاسگزارم و برای پدر مرحومتان از خداون طلب آمرزش می کنم
سلامممنون از حضور گرم و مهربونت در وبلاگمبا درد تو به روزمروزگار خوش
سلام ... وقتی می گن دل به دل داره اینجاست ها ! داشتم میومدم برات کامنت بزارم که ...مرا مترسانید از خاموشی لحظه هایم ... که مدت هاست ؛ تمام هستی ام سوخته است ... و اکنون تنها خاکستری مانده باقی !حیرانی عقل ! ...ساکت و آرام سوختن ...آری این است خاصیت معصومانه ی عشق !
سلام مریم عزیزدرسته! دل به دل راه داره! (لبخند)
ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز
دیگر سراغ شعله آتش زمن مگیر
خواستم شعله شوم سرکشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر
ازابراز لطفتان سپاسگزارم و برای پدر مرحومتان از خداون طلب آمرزش می کنم
سلام
ممنون از حضور گرم و مهربونت در وبلاگم
با درد تو به روزم
روزگار خوش
سلام ...
وقتی می گن دل به دل داره اینجاست ها ! داشتم میومدم برات کامنت بزارم که ...
مرا مترسانید از خاموشی لحظه هایم ...
که مدت هاست ؛ تمام هستی ام سوخته است ... و اکنون تنها خاکستری مانده باقی !
حیرانی عقل ! ...
ساکت و آرام سوختن ...
آری این است خاصیت معصومانه ی عشق !
سلام مریم عزیز
درسته! دل به دل راه داره! (لبخند)