ای بی بصر! من می روم؟ او می کشد قلاب را


نظرات 2 + ارسال نظر
نادم پنج‌شنبه 27 شهریور 1393 ساعت 01:24 ب.ظ http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

یک‏ جایی از زندگی که رسیدی

می فهمی رنج را نباید امتداد داد

باید مثل یک چاقو که چیزها را می‏بُرد و

از میانشان می‏گذرد

از بعضی آدم‏ها بگذری و برای همیشه

تمامشان کنی...

بر استواری دری چرخیده ام
که هنوز ..
سرگیجه هایش با من ست
پنجره دلم را گشودم
تا هوایی بخورد
اما هوایش..
ناجوانمردانه داغ بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد