شذظ 

 

 

خرم آن روز کزین منزل ویران بروم

راحت جان طلبم وز پی جانان بروم

 

گرچه دانم که به جایی نبرد راه غریب

من به بوی سر آن زلف پریشان بروم

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 23 خرداد 1387 ساعت 09:18 ق.ظ

ای وای چه سرنوشت جانسوزی
اینست حدیث تلخ ما این است
ده روزه عمر با همه تلخی
انصاف اگر دهیم شیرین است


از گور چگونه رو نگردانم
من عاشق آفتاب تابانم
من روزی اگر به مرگ رو کردم
از کرده خویشتن پشیمانم


من تشنه این هوای جان بخشم
دیوانه این بهار و پاییزم
تا مرگ نیامدست برخیزم
در دامن زندگی بیاویزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد