صبورانه!

سال گذشته دیدن یک برنامه ی مستند ( معرفی برخی نقاط روستائی در تانزانیا )، روزهای زیادی فکر و ذهنم را به خود مشغول کرد. از یاد بردن و یا کنار آمدن با تصاویری که دیده بودم کار آسانی نبود. قبلا هم مستندهایی از این دست که چندان خوشایند نیست دیده بودم. اما ، حجم و عمق درد در این مستند به اندازه ای بود که بی شک تا پایان عمر اندوهش رهایم نمی کند. تانزانیا ... کشوری زیبا ، با مردمی که در فقر و نابسامانی شدید و غیر قابل باوری ، به اصطلاح می زیستند! خدای من! این کره ی آبی و مهربان ، چه صبورانه! بی عدالتی را می بیند و ناچار دم بر نمی آورد!

کودکان گرسنه ! زنان بیمار و رنجور! جوانان مأیوس و دلشکسته ! خدایا! چگونه باور کنم صدای غم آلود مردی نحیف را که می گفت: مردم دنیا ما را فراموش کرده اند!

آه ، چگونه به آنها بگویم که ما شما را از خاطر نبرده ایم؟!

چگونه بگویم : دیدن دردهایتان ، قلبمان را سخت رنجاند؟!

ای کاش می شد حتی برای لحظه ای در کنارشان آرام می گرفتم!

ای کاش می شد آن کودکان گرسنه اما شاد را در آغوش کشید و بوسید!

ای کاش می شد سنگ صبوری برای آن زن تنها شد!

بنی آدم اعضای یکدیگرند / که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار

نظرات 2 + ارسال نظر
راحله یکشنبه 10 شهریور 1387 ساعت 05:54 ب.ظ http://www.raheleh-p.blogfa.com

سلام سحر جان
کاملا درک میکنم چی میگی.
و چه رنجی میبرم این صحنه ها را که میبینم از وجدان درد به خود میپیچم!
راستی در آخرین پست از وبلاگwww.narayana.blogfa.com
سایتی را معرفی کرده که سر زدن به آن خالی از لطف نیست.
به امید داشتن زمینی که در آن کودکان طعم گرسنگی را هیچوقت نچشند.

فرصت یکشنبه 10 شهریور 1387 ساعت 11:53 ب.ظ http://manuscript.blogfa.com

سلام
خواستم نظری مکمل بنویسم اما از خواندن این جمله بسیار متاسف شدم (...بی شک تا پایان عمر اندوهش رهایم نمی کند) واین تاسف تا پایان متن بارها تکرار شد
نه برای آن بندگان خدا که عمریست با این کیفیت ( کمتر یا بیشتر) خدارا شاکرند .
برای آنکه با دیدن گوشه ای از گذران آنها فقط از روی احساس آن هم از انواع بسیار نازلش «ترحم»آن انسانها را که برای خود در هر شرایطی دارای شان و مقامی هستند اینگونه ترحم بر انگیز جلوه می دهد .
شما اگر می خواستید به آنها کمک کنید حداقل می توانستید با در نظر گرفتن جایگاه انسانی آنها احساس خود را بیان کنید نه این که با گفتن کلماتی که در شان مقام بالای انسانی نیست
همچون یک «موجود زنده شایسته ترحم »آنها را در نظر خواننده خواروخفیف جلوه دهید و با این کار به سازندگان اینگونه برنامه ها که شاید یکی از اهدافشان زیر سوال بردن کرامات انسانی و عدل خداوندی است کمکی کرده باشید.
یک بار دیگر داستانهای یاران ائمه را بخوانید و نوع نگاه عوامانه مردم نسبت به آنها و تبلیغات هدفمند دستگاه های کم مایه و سلسله مراتب بعد از آن.(در طول تاریخ نمونه هایی از این دست بسیار است و نتایج آن روشن آن).
برقرار باشید

سلام
گاهی برایم عجیب است قضاوت های زود هنگام شما!!!!
متاسفم که حس شدید انسان دوستی را با ترحم اشتباه گرفتید. من از جایگاهی برتر به آن مردمان خدا نگاه نکردم ، اندوهم از این بابت است که چرا هیچ کاری از دستم برای کمک به آن انسان های شریف بر نمی آید. خدا می داند وقتی به یاد می آورم که بچه ها کنار ساحل یک قوطی غذای فاسد پیدا کردند و سر خوردن همان ظرف غذا با هم می جنگیدند ، غذا خوردن برایم سخت می شود. به نظرم حس ترحم که شما فرمودید لحظه ایست و هرگز در وجود انسان ماندگار نمی شود ، چون به قدری این حس مثل صاحبش ضعیف است که دوام چندانی ندارد. من پس از گذشت یکسال هنوز رنج دیدن این برنامه رهایم نکرده . اگر بی تفاوت باشم اسم انسان را از خودم بر می دارم. جالب است بدانید کارگردان این برنامه جوانی بود حدودا ۴۰ ساله که برای ساخت این برنامه ۶ سال به همراه همان مردم زندگی کرده بود. با لباسی ساده و حسی عمیق و شایسته.
او برای زیر سوال بردن کرامات انسانی و عدل خداوندی تلاش نمی کرد. او درست زمانی که ما شیعیان علی سرگرم برخی از روزمرگی ها شدیم در قلب تانزانیا با مردم آنجا همنفس و همسفره شد. وای به روزی که ...
من به شما پیشنهاد می کنم این برنامه را حتما ببینید و بعد قضاوت کنید و متهم .
با تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد