سکوت

سکوت نه تنها گنجینه اسرار است بلکه گنجینه پند و اندرز و دانش و هنر نیز هست. ما چیزی از سکوت نمی آموزیم چون دائما در محیط شلوغ و پر قیل و قال به سر می بریم.

سکوت صدای ابدیت است، ای کاش ممکن بود کسی برای ما اسرار سکوت را تشریح می کرد و آن معانی عمیقی که در آن نهفته شده آشکار میگرداند؛ از اینرو کارلایل می گوید: هیچ گفتاری که تاکنون بیان شده و یا ممکن است بیان گردد، قابل مقایسه با سکوت نیست. دیگری گوید : یک سخن نیست که خاموشی از آن بهتر نیست!

اینست مقام و مرتبه شامخ سکوت. ولی آیا ما هیچ قدر آن را می دانیم؟ جواب این سؤال متأسفانه منفی است. ما نه تنها جار و جنجال را دوست می داریم بلکه متصل با هم حرف می زنیم. علی حرف می زند، وقتی او ساکت شد محمد شروع به صحبت می کند و بعد بلافاصله پروین حرف می زند و به حرف زدن همینطور ادامه می دهد. دیگران هم با او همصدا گشته مشغول صحبت می شوند. بدینسان آنقدر همه با هم حرف می زنیم و پرت و پلا می گوئیم که دیگر اصلا صدای سکوت را نمی شنویم تا از اندرزهای آن بهره مند گردیم. خردمند کسی است که پیوسته می کوشد فرصتی بدست آورد و لحظه ای در این گیر و دار گوشه گیرد تا بتواند صدای سکوت را بشنود.

خردمند با پیش گرفتن این روش طوری می شود که حتی سکوت او پر معنی تر از صحبت های نادان می شود. از اینرو گفته اند: عاقل حتی موقعیکه سکوت اختیار می کند ، بسی بیش از نادان حرف می زند.

خردمند سکوت را پیشه خود می سازد تا احساسات دیگران را جریحه دار نسازد، چه غالبا از زبان ما سخنانی می گذرد که از ضربت شمشیر دردناک تر و مهلک تر است.

 ابن مسعود می گوید: هیچ چیز به زندان اولیتر از زبان نیست. شاید به همین جهت ابوبکر سنگریزه ای در دهان می گذاشت تا نتواند حرف بزند! طوماس اکوین بقدری کم حرف می زد که معروف به گاو زبان شده بود. گاندی همیشه هفته ای یک بار ( روزهای دوشنبه)صوم سکوت می گرفت. او عقیده داشت که نه تنها در بیان بلکه حتی در نوشتن باید سکوت اختیار کرد، گاندی در زندان " یروادا" پانزده روز صوم سکوت گرفت – گاندی سکوت را حتی از لحاظ بهداشت مفید می دانست و می گفت: هرگاه سکوت اختیار می کنم یک کاهش محسوس در فشار خونم پدید می آید. او پس از هر هفته ای که سکوت اختیار می کرد خود را نیرومند تر می یافت و بیشتر می توانست کار کند.

خردمندان حق دارند سکوت را پیشه خود سازند زیرا تقریبا نصف مصائب دنیا ناشی از این است که مردم نمی توانند حرف نزنند! اغلب نزاع ها از نگه نداشتن زبان سرچشمه گرفته است. بقول دکتر ماردن: اگر ما به این حقیقت پی می بردیم که هر کلمه ای که از دهان خارج می شود به منزله سنگی است که در دنیای دوستی و دشمنی بکار می رود آنوقت سعی می کردیم سخن بیهوده و بی ارزشی از دهان خارج نشود.

اسپینوزا عقیده دارد: اگر مردم به همان اندازه که در سخن گفتن توانا هستند در اختیار سکوت توانا می بودند، اوضاع جهان بسی بهتر از این می بود که هست.

و در کیمیای سعادت آمده است : سخن چهار قسم است: یکی آن است که همه ضرر است و یکی آن است که در وی هم ضرر است و هم منفعت و آن سخن فضول بود و ضرر وی همان کفایت است که روزگار ضایع کند و قسم چهارم آنستکه منفعت محض است. پس سه ربع از سخن ناگفتنی است و چهار یکی گفتنی.

محمد (ص) می فرمایند: بیشتر خطاهای آدمی اندر زبان است.

نویسنده: مهرداد مهرین

                                                                                               ادامه دارد...