به نام خداوند بخشنده مهربان. بخوان به نام پروردگارت که آفرید. آن خدائی که آدمی را از خون بسته بیافرید. بخوان و پروردگار تو کریم ترین است. آن خدائی که بشر را علم نوشتن آموخت. به آدم آنچه را نمی دانست تعلیم داد. ( سوره ی العلق / آیات ۵-۱)
پروردگار من! قطره ی ناچیزی بیش نبودم که در فشردگی استخوان های صلب به سر می بردم و بعد به صورت مایه ای بی مقدار در تنگنای رحم جای گرفتم و در ورای پرده ها و حجاب ها پنهان ماندم تا قلم شاهکارت بر هیأت مرموز من نقش وجود بگذارد و بر پیشانی من خط سرنوشت بنویسد. این تو بودی که مرا از حالی به حال دیگر بر می گرداندی و قدرت عظمای تو بود که دم به دم از نقص به کمالم می کشانید. به من روی ، موی، چشم و ابرو بخشیده ای و نطفه ای بی حس و حال را در جنب و جوش انداخته ای و پاره ای گوشت را با دست و پا و بینایی و شنوایی به راه واداشته ای، آن چنان که در کتاب مبین خود می فرمایی: نطفه ای و بعد لکه ی خونی و بعد پاره ی گوشتی و بعد استخوانی پوشیده در عضلات و آنگاه خلقتی کافی و کامل.
پروردگار من! بدان سان که مشیت علیای تو اقتضا داشت ، خلقتم را به کفاف و کمال رسانیده ای ، ولی با چنین خلقت کامل و کافی، همواره به روزی و رأفت خویش محتاجم داشته ای. من هرگز از روزی تو بی نیاز ننشسته ام و هرگز از فضل تو استغنایی نیافته ام. از آنچه آن که کنیز تو و مادر من بود می خورد و می نوشید، من هم در دل او مایعی خون رنگ می مکیده ام و روزی من در آن روز ، خون دل او بود که لطف تو برای من مهیا داشته بود. وای بر من ای پروردگار من! اگر مرا در آن ظلمتکده به حال خود وا می گذاشتی تا با دست خویش قوت روانم را تهیه ببینم و از عمل خویش نان بخورم، بدیهی است که دور از کرم و رأفت تو روزگارم چه صورتی می گرفت. ولی رحمت بی منتهای تو گرسنه ام نمی گذاشت. من چگونه ای پروردگار مهربان، مهربانی های تو را فراموش می توانم کرد؟ امام سجاد (ع)
پروردگارا ، تو را ستایش می کنم که به قدرت کامله مرا آفریدی ، پس آن گاه شنوا و بینا گردانیدی و تو را ستایش می کنم که چون مرا آفریدی از لطف عنایتی که به من داشتی خلقتم را نیکو آراستی ، در صورتی که از وجود من بی نیاز بودی . امام حسین (ع)