پرواز در آسمان بی انتها ...
پرواز در اوج ...
آه .. باز چه زود این دل گرفت! در آن اوج آسمان ها هم!
پروازم کوتاه بود و آرزوهایم دراز ! دلم می خواست بالاتر از کبوترها باشم! بالاتر از جو! بالاتر از آسمان اول! دورتر از زهره! دورتر از ماه! دورتر از نزدیک ترین ستاره!
دلم می خواست عظمت کهکشان ها را به آرامی لمس و باور کنم ! دلم می خواست اهالی آسمان را یکی یکی سلام گویم و با آنها از عشق بگویم!!!
دلم می خواست چشم هایم را ببندم و پیشانی زیباترین فرشته ی آسمان را ببوسم!
دلم می خواست شیشه ی عطری، شاخه ی گلی و یا ... ! سوغات بیاورم برای دل های خسته و عشاق تنهای زمین!
دلم می خواست ........
دلم می خواست .............
نشد این عاشق سرگشته صبور
نشد این مرغک پر بسته رها
و خدا خوب آسمان را به واسط دل های آسمانی ،
به زمین متصل کرد .شه
بال و پر دلتان گشوده باد همیشه
سلام خانم صبحی دیگر عصرتون بخیر
سلام
شما محبت دارید و به دیده ی لطف نگاه می کنید ... وگرنه این خبرها هم نیست ...
امیدوارم از اومدن پشیمون نشید [لبخند]
دل من هم میخواست...
کجا ببریم این آرزوها را؟!
دلم ...
هو
آخ سحر جان نگو که منم
دلم میخواست خود را وا رهانم
از اینجا تا ثریا پر گشایم
ولی افسوس از این زندان از این بند
چه خواهد کرد با این روحِ ِ در بند!!
سلام
سلام آرزوهای دست نیافتنی!....
سلام دوست خوبم کجای چند وقتی به ما سر نمی زنی ببخشید که سر زده وارد شدم اجازه هست .مطالبت زیباست لذت بردم
فریاد من سکوت کردن است ابراز عشق من قهر کردن است
شادی من گریه کردن است اما وقتی تو را میبینم از شادی عشق مو با فریاد ابراز میکنم
تقدیم به دوست خوبم به من هم سر بزن در کلبه به رویت بازه
سلام دوست عزیز
متاسفانه به جا نیاوردم! اما از حضور شما خوشحال شدم.
بابت شعر سپاسگزارم