در میان باد و آسمان
غرش رعد
شرم ابر!
صبور و آرام ، رفتی ...
اما هنوز عطر شیرینی های نذری ات
زیر طاق بلند مسجد
فرشتگان را مدهوش می کند!
و شاید ماندن در رفتن معنی دارد .سلام و یک شب خوب دیگه به خیر !
شاید ..!سلامشب زیبای شما هم بخیر
موجیم و وصل ما از خود بریدن استساحل بهانه ایست رفتن رسیدن استرفتن رسیدن استهو
گفتهاند: رفتن رسیدن است!میگویم: هر رفتنی رسیدن نیستگاهی رفتنها بیش از رسیدن، نرسیدن است.همه میروند؛ چرا نمیرسند؟!لازمهی رسیدن را در رفتن نباید جست.لازمهی رسیدن، چطور رفتن و به کجا رفتن است...
سار و سرو ما بداندیقین من به رفتن های ماندگار است .و به شاید ها هرگز در این طریقت نیندیشیدم .سلام به صبح ماندگارغزلتون فوق العاده بود . ممنونم .احساسات شما قابل تکریم است .
سلامهمیشه شرمنده ی لطف و بزرگواری شما هستم متشکرم
تا شعله در سریم ، پروانه اخگریم شمعیم و اشک ما ،در خود چکیدن است ما مرغ بی پریم ، از فوج دیگریم پرواز بال ما ، در خون تپیدن است پر می کشیم و بال ، بر پرده ی خیال اعجاز ذوق ما ، در پر کشیدن است ما هیچ نیستیم ، جز سایه ای ز خویش آیین آینه ، خود را ندیدن است گفتی مرا بخوان ، خواندیم و خامشی پاسخ همین تو را ، تنها شنیدن است بی درد و بی غم است ، چیدن رسیده را خامیم و درد ما ، از کال چیدن است عشق گفت رسیدن یعنی مرگ -عدمرسیدن به هر چه رفتننه به هر رفتنی نه هر قدمیقدمی تا خویش از خویشهو
شعر زیبایی بوداز لطف شما سپاسگزارم
سلامنوشته ها ت قشنگهموفق باشی
زل زده بودم اون زیر به اون تک بیتی حضرت حافظ ... هیچی فقط زل زده بودم
و شاید ماندن در رفتن معنی دارد .
سلام و یک شب خوب دیگه به خیر !
شاید ..!
سلام
شب زیبای شما هم بخیر
موجیم و وصل ما از خود بریدن است
ساحل بهانه ایست رفتن رسیدن است
رفتن رسیدن است
هو
گفتهاند: رفتن رسیدن است!
میگویم: هر رفتنی رسیدن نیست
گاهی رفتنها بیش از رسیدن، نرسیدن است.
همه میروند؛ چرا نمیرسند؟!
لازمهی رسیدن را در رفتن نباید جست.
لازمهی رسیدن، چطور رفتن و به کجا رفتن است...
سار و سرو ما بداند
یقین من به رفتن های ماندگار است .
و به شاید ها هرگز در این طریقت نیندیشیدم .
سلام به صبح ماندگار
غزلتون فوق العاده بود . ممنونم .
احساسات شما قابل تکریم است .
سلام
همیشه شرمنده ی لطف و بزرگواری شما هستم
متشکرم
تا شعله در سریم ، پروانه اخگریم
شمعیم و اشک ما ،در خود چکیدن است
ما مرغ بی پریم ، از فوج دیگریم
پرواز بال ما ، در خون تپیدن است
پر می کشیم و بال ، بر پرده ی خیال
اعجاز ذوق ما ، در پر کشیدن است
ما هیچ نیستیم ، جز سایه ای ز خویش
آیین آینه ، خود را ندیدن است
گفتی مرا بخوان ، خواندیم و خامشی
پاسخ همین تو را ، تنها شنیدن است
بی درد و بی غم است ، چیدن رسیده را
خامیم و درد ما ، از کال چیدن است
عشق گفت رسیدن یعنی مرگ -عدم
رسیدن به هر چه رفتن
نه به هر رفتنی
نه هر قدمی
قدمی تا خویش از خویش
هو
شعر زیبایی بود
از لطف شما سپاسگزارم
سلام
نوشته ها ت قشنگه
موفق باشی
زل زده بودم اون زیر به اون تک بیتی حضرت حافظ ... هیچی فقط زل زده بودم