یا ارحم الراحمین
سالهاست که با سرانگشتان ظریف احساس، نقش زیبای تو را بر قاب شکسته ی دلم کشیده ام و با امید، هر سحرگاه از چشمه ی زلال اسرار سکوت تو، جام های لبریز و پیاپی نوشیده ام و سیاهی رنج های بی شمارم را با درخشش اشک های بی گناه زدوده ام!
گویی هستی، با دستان لطیفش، در میان تار و پود هستی ام، چیزی جز عشق تو را نبافته است! و شوقی جز شوق وصالت، نصیبم نساخته ..
....
چه شود گر ز ملاقات دوایی سازی
خسته ای را که دل و دیده به دست تو سپرد