تپه ی بالای کوه

جز ناتوانان به خاطر خویشتن از دیگران کین نمی ستانند و آنانکه از روحی بزرگ و نیرومند برخوردارند، در می گذرند. آزردگان از گذشت و بخشش خویش منزلتی والا می یابند. مردم تنها درختان پر بار را می تکانند و به آنها سنگ می پراکنند. 

به فردا میندیشید و در امروز درنگ کنید چرا که شگفتی امروز کافی است...  

*** 

 به هر نیازمندی به اقتضای نیازش ببخشید. چرا که خداوند به تشنه نمک و به گرسنه، سنگ و از شیر واگرفته، شیر نمی دهد... 

*** 

گنجی میندوزید که یا تباه شود یا دزدان آن را به سرقت برند. بلکه گنجی تباه ناپذیر و غیر قابل سرقت ذخیره کنید. چنان گنجی که هر گاه دیدگان بیشتر آن ها را تماشا کنند، تماشایی تر شوند. زیرا هر جا که گنجی باشد دلت نیز آنجاست...  

*** 

چنین گفت عیسی و من به احترام و گرامی داشت او در برابرش به سجده افتادم. اما از حقارت خویش شرمگین بودم و نمی توانستم از جای بجنبم و سخنی بگویم. 

ولی در نهایت دلی یافتم و گفتم: در این لحظه می خواهم نیایش کنم. اما زبانی سنگین دارم. پس به من بیاموز که چگونه نیایش کنم. 

عیسی گفت: واژگان نیایش را باید اشتیاقتان بر زبان آورد و در من شوقی است که چنین نیایش می کند: 

ای خدایی که در آسمان ها و زمینی، فرخنده باد نامت. 

باید با ما چون آسمان رفتار کنی. 

از نان خویش آن قدر به ما بده که برای یک روز کفایت کند. 

به مهربانی خویش از ما در گذر و سینه ای گشاده به ما ارزانی دار تا ما نیز بتوانیم از همدیگر درگذریم. 

چرا که فرمانروایی از آن توست و ما توان و کمال خویش از تو داریم .  

 *** 

عیسی فرزند انسان / جبران خلیل جبران

    

نظرات 7 + ارسال نظر
سار و سرو پنج‌شنبه 10 اردیبهشت 1388 ساعت 02:45 ب.ظ

جبران خلیل جبران را دوست دارم!
زیبایی را دوست دارم!
خوبی را دوست دارم!
مناجات ساده را دوست دارم!
درخت را دوست دارم!
جبران خلیل جبران را دوست دارم!

من از آن روی دوستش دارم که روحم را به بلندی های بالاتر از قامت من برد و آن را به ژرفنایی رساند که توان راه بردن به آن را نداشتم ... (خلیل جبران)

فرصت پنج‌شنبه 10 اردیبهشت 1388 ساعت 11:52 ب.ظ http://manuscript.blogfa.com

جملات بسیار تامل برانگیزی بود
به حسن انتخاب شما تبریک می گویم
برقرار باشید

متشکرم ...

خلوت دل شنبه 12 اردیبهشت 1388 ساعت 08:06 ب.ظ http://khalvated.blogsky.com

سازنده ترین کلمه((گذشت)) است...آن را تمرین کن.

پرمعنی ترین کلمه((ما)) است...آن را به کار بر.

راحله شنبه 12 اردیبهشت 1388 ساعت 11:39 ب.ظ http://raheleh-p.blogfa.com

سلام سحر جان
چه دلنشین بود سخنانش.
ممنون از انتخابت.

سلام راحله ی عزیز
ممنون از لطفت.

اشراق یکشنبه 13 اردیبهشت 1388 ساعت 12:28 ق.ظ



در سکون شب

ان هنگام که آدمی به خواب رود

و بیداری او درحجاب باشد

جنگل فریاد زند:

من همان عزمم

که توسط خورشید در دل خاک رویید

دریا به او چیزی نگفت

ولی با خود چنین گفت:

عزم، از آن من است

سنگ گفت:

روزگار در من رازی نهاد

که تا روز جزا مخفی است

دریا به او چیزی نگفت

ولی با خود چنین گفت‌:

اسرار از آن من است

باد گفت:

شگفتی ها دارم

زیرا مه و آسمان را ز هم جدا می سازم

دریا خاموش و ساکت شد

اما با خود چنین گفت:

باد از آن من است

رود گفت:

چه گوارا هستم

تشنگی زمین را برطرف می سازم

دریا ساکت و خاموش شد

اما با خود چنین گفت:

رود از آن من است

کوه گفت:

به مانند ستاره ای در سینه ی افلاک

پابرجا و استوار هستم

دریا آرام ماند

ولی با خود چنین گفت:

کوه ار آن من است

اندیشه گفت:

من پادشاه هستم

و در جهان پادشاهی مانند من نیست

دریا بی حرکت ماند اما

در خواب به خود گفت:

همه چیز از آن من است






هو

خیلی زیبا بود!
ممنونم

سرمایه دل سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388 ساعت 08:49 ب.ظ http://alinoruzy.blogfa.com

متن زیبایی بود و من انگار صدایش را می شنوم که می گوید:
ای فرزند آدم!
در مقابل من چنان بایست که در مقابل شهریاران می ایستی چراکه تو مرا نمی بینی اما من تو را نظاره گرم.

بی بی جان گوهر جمعه 25 اردیبهشت 1388 ساعت 09:04 ب.ظ

چه انتخاب خوبی مرسی

ممنون از حضورتون بی بی جان ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد