فردا بیست و هشتمین سالگرد درگذشت پدرمه! ...  


نظرات 23 + ارسال نظر
چاشته های میهنی شنبه 13 تیر 1388 ساعت 11:56 ب.ظ

درود
http://www.chashteha.blogspot.com

مسعود یکشنبه 14 تیر 1388 ساعت 12:09 ق.ظ http://aseman25.blogsky.com

سلام سحر خانم
من واقعا ناراحت شدم آخه می دونید منم 2 ماه بیشتر نیست که پدر بزرگم رو ز دست دادم .
روح همه پدرها شاد
من وب شما رو لینک کردم خوشحال می شم که من سر بزنید .

سلام
از لطف شما ممنونم.
روح پدر بزرگ عزیزتان شاد و قرین رحمت پروردگار

جو یکشنبه 14 تیر 1388 ساعت 02:29 ق.ظ

از اینکه غمگین و متآثری متاسفم، کاش میتونستم پیشت باشم و اونجوری که باید با هم حرف میزدیم. با توجه به مفاد این پست باید در 28 سال پیش حداقل 7-8 سالی میداشتی که هنوز عطر پدر یادته و در نتیجه باید دختر بیش از حد پر احساس و عاطفی ای باشی که هنوز تا این اندازه دلت پیش خاطرات اون موقع هاست.

معلوم میشه اونجورهام که فکر میکردم نمیشناختمت، و دنیای مجازی تو گسترده تر از عمر کائناته، هر جور که صلاح خسروان باشد، من هنوز پشت درم. دلم میخواست یک دعوای حسابی راه بندازم ولی وقتی نگاه به تو و دوستات میکنم با خودم میگم، با کی میخوای دعوا کنی؟ هنوز بسست نیست؟
















غمگین و متاثر نیستم! و نیازی به تاسف شما نمی بینم دوست عزیز ناشناس! هر چند از دلسوزی ناخوشایند شما، سپاسگزارم.

شناخت انسان ها کار ساده ای نیست!! بیشتر دقت کنید!
علت علاقه و انگیزه ی شما به دعوای حسابی را متوجه نشدم و دلیلی برایش نیافتم! اگر در خصوص مسائل سیاسی که بازتاب اندک و موقتی در وبلاگم داشت! صحبت و یا انتقادی هست، استقبال می کنم( و یا سایر موارد) . در غیر این صورت من حریف مناسبی برای دعوا با شما نیستم!
درباره این جمله:
« کاش میتونستم پیشت باشم و اونجوری که باید با هم حرف میزدیم»
باید عرض کنم:
لطفا حد و حدود خودتون رو تشخیص بدید! اگر باز هم تکرار بشه ناچارم خلاف رسم ادب رفتار کنم و از توجه و تایید نظرات شما خودداری کنم.

[ بدون نام ] یکشنبه 14 تیر 1388 ساعت 09:33 ق.ظ http://lodirya.blogsky.com

روحش شاد
من هم نمی دونم فقط خاطراتش و مجبورم به خودش کادو بدم

سپاسگزارم
روح پدر عزیز و بزرگوار شما نیز شاد باشد و قرین رحمت بی کران پروردگار ...

مریم یکشنبه 14 تیر 1388 ساعت 11:25 ق.ظ

سلام سحر عزیزم

روز پدر ... روزی که برای همه ی پدر هاست . همه ، چه اونهایی که نیستند، مثل پدر عزیز شما و مثل پدر عزیز و رفته ی من ... و چه اونهای که یه نعمت بزرگی اند برای دخترها و پسرها شون ...برای خانوادشون ...

اما نبود پدر برای دختر سخت تره خیلی ، معمولا دخترا بابایی میشن و پدر ها هم محبتشون نسبت به دختراشون چیز دیگه ایه ...

عزیز ِ من ، سحر جان مطمئنم که پد شما هم الان روحشون پیش شماست ... مهم اینه که قلبت همیشه جایگاهش باشه و ایشون توی قلب شما زنده هستن ...


روحشون شاد و یادشون گرامی ... .

نمی دونم چی بگم به شما ...

انسانهایی که پاک اند تو این دنیا وقتی میرن پیش خدا به جاهایی خوبی میرسند .. مطمئن باشید که پدر شما هم الان جاهای خوییه .. ایشون الان تو آسمون پیش خدا هستند و این خلی قشنگه خیلی ...
نبود عزیزان برای ما تلخ ... اما وقتی فکر میکنم که خدا با اونهاست ، آرامش میگیرم ...

اما بهترین هدیه ای که میشه برای ایشون داد خوندن قرآن و نمازه و ...


بغضی عمیق و غریب در گلوست ، منتظر بهانه ای است ...
چند روزی هست که دلم بهونه ی بابام و میگیره ... چیزی نمیگه اما...

سلام دوست مهربان و دوست داشتنی من
از اینکه باعث ناراحتی شما شدم بسیار شرمنده ام!
روح بزرگ و پاک پدر بزرگوار و عزیزت شاد

حکایت کوتاهی در نهج البلاغه خوندم که تاثیر زیادی در ایجاد آرامشم داشته. شاید خونده باشی. اما یاد آوریش در اینجا لطف خاصی داره!

« حضرت در تسلیت به بازماندگان مرده ای فرمودند: مرگ از شما آغاز نکرده و به شما هم پایان نمی پذیرد. آیا این دوست شما که مرده است سفر نمی کرد؟ پاسخ دادند: چرا مسافرت می کرد!
حضرت فرمود: فرض کنید به یکی از مسافرت هایش رفته است، اگر بازنگشت، شما پیش او می روید».

جو یکشنبه 14 تیر 1388 ساعت 05:01 ب.ظ

اون جمله ی "پیشت میبودم" رو به دیگران، اشتباه تفهیم نکنین شما که خوب میدونین نه من اونقدرها بچه ام و نه شما انقدرها مسن.
خلاف ادب؟ شما و خلاف ادب؟ دور از جونتون چنین چیزی دیگه خلاف ادب نیست، توهین به شعور ادمها فقط به این دلیل که میتونین کجاش خلاف ادبه؟
دعوای حسابی لاجرم با شما نبود، در واقع اشاره به شما و دوستاتون نشانه ی یک نتیجه گیری از حرکتی نابرابر بود که خوب قرار شد مرتکبش نشم.
استقبال شما رو در انواع و اقسامش دیدم و از صحت و سقم گفته ها و کرده هاتون با خبرم، اجازه بدین از شما تشکر کنم و در ضمن اینرو هم بگم که انتقاد در کار نیست چون من خودمو برتر از دیگران نمیدونم و به درک و شعور همه احترام میزارم و این شما رو هم در بر میگیره. لطفآ منو تحدید به جواب دادن نکنید. "در این دنیای مجازی که......!" تو فکرم این حرف کی بود؟ اگه یادم اومد بهتون میگم.

قصدم تفهیم اشتباه به دیگران نبود! شما مخاطب من بودید نه دیگران! و طبیعتا باید متوجه منظور من شده باشید! من هیچ شناختی از شما ندارم دوست عزیز! و فکر می کنم شما من را با کس دیگری اشتباه گرفته اید!!
زودتر می گفتید که با من دعوا ندارید تا بهتر و راحت تر صحبت کنیم! شاید بهتر بود در این مدت با حرف ها و کنایه هایتان آزارم ندهید تا اینگونه جبهه گیری نکنم. شفاف صحبت کردن را بیشتر می پسندم.

هر نوع انتقاد و پیشنهاد منطقی را می پذیرم و حرفهایتان را خواهم شنید. از نگاه من انتقاد کردن توهین به شعور دیگران نیست. کمک کردن به دیگران برای بهتر دیدن و بهتر رشد یافتن است.

پیرمرد دیریا یکشنبه 14 تیر 1388 ساعت 05:05 ب.ظ http://hormozpic.blogfa.com

خدا رحمت کند.....

متشکرم ...

مریم یکشنبه 14 تیر 1388 ساعت 05:57 ب.ظ

دوباره سلام

نه سحر جان ؛نه تو باعث ناراحتی من شدی و نه اونطور که فکر میکنی من ناراحتم !اتفاقا ! خوب ِ خوبم ... شادم و شاد .. گفتم ، چند روزی هست که بهونه گیر شدم .. بیخیال ...!

*****
*****

امشب از ره میرسد بزرگ مردی چون علی (ع)
و دست میدهد به هر که فریاد برآورد مدد یا علی (ع)

عیدت مبارک عزیزم ، امیدوارم بهترین لحظات و شاد ترین لحظات پیش روی شما و خانواده ی محترم شما باشه ...

امیدوارم خود ِ بزرگ مردش شما رو به آرزوهات برسونه ...

یا علی ...

سلام
خوشحالم که باعث ناراحتی شما نشدم.
عید شما هم مبارک
پیروز و شاد باشی
یا علی

اشراق دوشنبه 15 تیر 1388 ساعت 12:52 ق.ظ

عشق است...








هو

بی بی جان گوهر دوشنبه 15 تیر 1388 ساعت 12:30 ب.ظ http://bikarzadeh.blogfa.com/

خدا بابا رو غریق رحمت کند
می دونم هیچ وقت نمی شه فراموشش کرد
روز پدر رو به بابای آسمانی تو تبریک می گم.

ممنون بی بی جان عزیز ...

دوست گندم دوشنبه 15 تیر 1388 ساعت 06:27 ب.ظ http://www.starlight1981.blogfa.com/

رحمت به روح پاکدلان و راستگویان.

پارسی۱۱۰ سه‌شنبه 16 تیر 1388 ساعت 12:17 ب.ظ http://parsi110.blogfa.com/

سلام
روح آن غزیز به عرش سفر کرده قرین رحمت و غفران واسعه الهی باد

سلام
سپاسگزارم دوست عزیز ..

پارسی چهارشنبه 17 تیر 1388 ساعت 01:19 ب.ظ http://parsi110.blogfa.com/

سلام
نمایشگاه دستبافتهای عشایر ایرانی سرشار از زیبایی و هنر ناب ایرانی است.

سلام
متاسفانه امکان بازدید از نمایشگاه را ندارم. اما می توان زیبایی و شکوه این نمایشگاه را به راحتی تجسم کرد! هنر و مصنوعات عشایری تاثیر پذیری زیادی از فرهنگ، اعتقادات و طبیعت دارد! که قطعا باعث افزایش کیفیت و جذابیت دستبافتها و سایر صنایع دستی عشایر است.

مریم چهارشنبه 17 تیر 1388 ساعت 05:16 ب.ظ

سلام سحر جان
سوالت خیلی به جا بود ! . راستش خود من هم اولین بار که این مطلب رو خوندم همین سوالات به ذهنم خطور کرد اما خوب تا حدودی جوابم و گرفتم و پاسخ شما رو هم داده ام که امیدوارم درست و به جا باشه !

راستی خوشحالم که خوبی ( لبخند )

سلام مریم عزیز
پاسخ کامل و خوبی نوشته بودی. اما شک و ابهام من همچنان باقی ست!
در میان کلامت اشاره به این موضوع داشتی که خداوند موجودات را خلق کرد به این دلیل که باید کسی می بود تا عظمتش را درک کند!! این مفهوم را به شکل های مختلف در مفاهیم دینی هم دیده ام و باز متاسفانه هنوز در ذهنم در این خصوص به یقین نرسیده ام!
اگر این گفته ها را قبول کنم به نوعی شک گرفتار می شوم! در نهایت موافق نیستم که خداوند ما را خلق کرد فقط به این دلیل که شناخته شود!!

با استناد به سخن حضرت علی(ع) اینگونه نتیجه گیری کردم. وقتی در خطبه ی ۹۰ می فرمایند:
خدا افکار را در عین اینکه راههای هلاکت و تاریکی ها را در نوردیده و راه اخلاص او را پیموده اند از شناسایی خود باز می دارد ... و به فکر دانایان و اندیشه سنجان عظمت و قدرتش خطور نکرده است.

ضمنا از اینکه از خوبی من خوشحالی، خوشحالم و ممنون

محسن چهارشنبه 17 تیر 1388 ساعت 07:07 ب.ظ http://graphicpars.blogfa.com/

با سلام و طلب مغفرت برای آن مرحوم
بقای عمر شما باد

سلام
سپاسگزارم ...

مریم پنج‌شنبه 18 تیر 1388 ساعت 12:06 ق.ظ

سلام و شب بخیر عزیز ...

و اما شک ،شک در صورتی ترسناک ِ ، که انسان درسر دوراهی تردید و یقین قراربگیرد. شکی ترسناک است که بدون فکر باشد... اما وقتی که شک آمد پشتش فکر وارد ذهن شود آن راه ، راه یقین و درستی است ... انسان بافکر معجزه میکند ...

ساعتی اندیشیدن برابر با هفتاد سال عبادت ...

دوباره پاسخت را دادم ؛ فقط یک چیز دوست ِ من ، من گفتم تمام اون مطلب در حد درک خودم بود همین ...

سلام
پاسخت رو خوندم. ممنون دوست عزیز

جو پنج‌شنبه 18 تیر 1388 ساعت 12:34 ق.ظ

سلام سحر عزیز
از جایی که از سخنان امام علی یاد میکنین بدون شک تواضع و فروتنی رو هم در مد نظر دارین و قادرین با انواع برخوردها و ادمها به نرمی برخورد کنین و یا لااقل کنار بیاین. اینها رو گفتم چون قبلآ از طرز برخوردهای من گله مند بودین.

ایا کلمه ی خدا به معنیی <به خود آی> و خود شناسی راهبردی برای به خدا رسیدن یا بخود رسیدن نیست؟

سلام
پاسخ مناسبی برای سوال شما به ذهنم نرسید!

راحله جمعه 19 تیر 1388 ساعت 10:35 ق.ظ http://www.raheleh-p.blogfa.com

ای داد
سلام سحر جان
من چه دیر رسیدم
شرمنده
ولی با همه این حرفا من هم برای پدر آرزوی میکنم همیشه قرین رحمات بی کران الهی باشد.
روحش شاد.

سلام راحله جان
از حضورت خوشحالم

آدم برفی شنبه 20 تیر 1388 ساعت 01:01 ب.ظ http://mahfele-khial.blogsky.com

سلام
آخ عزیز دلم...
*متاسفم
برای مرگ پدر
و خوشحال
که خانه اش
بهشت است
تو فقط
نگران
اقاقیها باش

دوست دارم... روح پدر عزیزت شاد

سلام
ممنون عزیزم ...

وحید شنبه 20 تیر 1388 ساعت 03:47 ب.ظ

ببخشید که دیر رسیدم اینجا

هرچی ذهنم گشت برای نوشتن جز: انا لله و انا الیه راجعون نشد چیزی بنویسم
و چه چیزی عمیقتر از این؟

رحمت خدا انتها نداره
دلخوشیمون به همینه

خواهش می کنم ...
بهترین و کامل ترین رو برام نوشتید! ممنون
واقعا هیچ حرفی عمیق تر از این نیست!

دلم زنده است به همین دلخوشی ها ..

راد دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 12:32 ب.ظ http://www.mar.blogsky.com

سلام دوست من
وبلاگ جالبی دارید
یه سری هم به ما بزنید نظر یادتون نره
http://www.mar.blogsky.com

سلام
ممنون ...

مریم دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 12:34 ب.ظ

از آمدنت خوشحالم.
همین ...

سلام سحر جان ...
(لبخند ) به توان بینهایت ! ( لبخند )

سلام

چی بگم؟!!
بخاطر این چند روز اخیر ، شرمنده ام مریم جان!

اشراق دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 08:43 ب.ظ

که حیف باشد از او غیر او تمنایی











هو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد